گفتن واقعیت به فرزندخوانده یکی از سخت ترین و حساس ترین کارهایی است که والدین بعد از به سرپرستی گرفتن کودک یک روز با آن مواجه می شوند. بیشتر فرزندخواندگی ها پیش از 3 سالگی انجام می شود، پس معمولا کودکان قبل از فرزندخواندگی خود را به خاطر ندارند و از این حقیقت مطلع نیستند. پس از گذشت چند سال دغدغه مهمی برای والدین به وجود میآید که نمیدانند چه زمانی و چگونه باید داستان حقیقی زندگی فرزندخوانده خود را به او بگویند. والدین دائم نگرانند یکی از اطرافیان ناخواسته موضوع را مطرح کند، می دانند که بالاخره روزی حقیقت را می فهمد، اما برای گفتن آن تعلل کرده و به دنبال یک زمان مناسب هستند. اگر شما از این دست والدین هستید طبیعی است که نگران آینده فرزند خود و برخورد او با شما و این واقعیت باشید. با ادامه این مقاله همراه باشید.
برای دریافت مشاوره در زمینه بهترین زمان برای گفتن واقعیت به فرزندخوانده می توانید با مشاوران مرکز مشاوره روانشناسی حامی هنر زندگی از طریق تلفن ثابت از کل کشور با شماره 9099075228 و از تهران با شماره 9092305265 تماس بگیرید.
منبع: چرا و چگونه واقعیت را به فرزندخوانده بگوییم؟
همه کارشناسان موافقند که پنهان کردن واقعیت فرزندخواندگی از کودک فرزندخواندهتان اقدام مناسبی نیست و ممکن است فرزندخوانده شما پس از مدتی این واقعیت را از زبان دیگران بشنود. چون معمولا در این شرایط به جز پدر و مادر افراد دیگری نیز از این واقعیت اطلاع دارند و به احتمال خیلی زیاد این موضوع دهان به دهان چرخیده و در نهایت به گوش فرزندخوانده شما میرسد. احتمال آسیب روحی او و بیاعتمادیش به شما زمانی که واقعیت را به طور ناگهانی از دیگران بشنود بسیار بیشتر از زمانی است که شما حقیقت را به او بگویید.
محققان بهترین سن را برای گفتن واقعیت به فرزندخوانده به کودکان بین سن 8 تا 10سالگی میدانند. از نظر آنها سنین پیش از دبستان نمیتواند زمان مناسبی برای گفتن این حقیقت باشد؛ چرا که کودکان در این سن ظرفیت شناختی و فکری درک این مسئله را ندارند و برای آنها قابل باور نیست. در سنین بلوغ و نوجوانی نیز به دلیل به وجود آمدن ظرفیتهای جدید فکری، نوجوان با تعارضها و مشکلات زیادی روبرو میشود. استقلال، زودرنجی و تحریکپذیر از خصوصیات نوجوانان می باشد، اگر در این سن به طور ناگهانی با واقعیت فرندخوانده بودن روبرو شود، ممکن است آسیب زیادی ببیند. درباره نوجوانی بیشتر بدانید.
میتوانید برای گفتن این واقعیت به فرزندتان از مشاور خانواده کمک بگیرید اما در نهایت باید فرزندتان واقعیت را از زبان شما بشنود. سعی کنید جلسهای با حضور همه اعضای خانواده تشکیل دهید و مسئله را به طور منطقی مطرح کنید. در این جلسه باید هر دو والد حضور داشته باشند و به سوالات کودک پاسخ داده و او را از بابت عشق و علاقه خود مطمئن کنند.
گفتن این واقعیت بدون مقدمه و به صورت ناگهانی میتواند عکسالعمل ناباورانه و به نحوی شوک عاطفی فرزند شما را به دنبال داشته باشد. به ویژه اگر پیش از گفتن واقعیت، با او درباره فرزندخواندگی به طور کلی صحبت نکرده باشید. فرزند شما باید بداند که والدین فرزندخواندههایشان را درست مانند فرزندان واقعی دوست دارند و برای آنها اهمیت قائل هستند تا زمانی که با داستان زندگی خود روبرو میشود پذیرش این مساله برای او سادهتر باشد.
از داستانها، فیلمهای کودکان و افسانههایی استفاده کنید که دارای شخصیتهایی هستند که به فرزندخواندگی پذیرفته شدهاند و البته پدر/مادرخوانده آنها را دوست دارند و رفتاری مهربانانه با او دارند. این کار را میتوانید بدون عجله و یکی دو سال پیش از زمانی که قصد گفتن واقعیت به فرزندتان را دارید شروع کنید. این داستانها را کم کم میان داستانهای دیگر بگنجانید و به سوالهایی که در ذهنش درباره فرزندخواندگی شکل میگیرد با حوصله پاسخ دهید.
پس از مدتی از او بخواهید انتخاب کند که دوست داشت به جای کدام شخصیت داستان میبود. مثلا اگر داستان زال و سیمرغ را برای او تعریف میکنید از او بخواهید تصور کند به جای یکی از شخصیتهای داستان است. مثلا اگر زال را انتخاب کرد از او بخواهید بگوید دوست دارد شما به جای سیمرغ بودید یا سام پدر واقعی زال. به مرور زمان که آمادگی ذهنی برای او ایجاد شد میتوانید داستان زندگی خود او را هم برایش تعریف کنید و به طور منطقی توضیح دهید که "ما هم مانند همه پدرمادرهایی که در داستانها شنیدی تو را دوست داریم".
بعضی از کودکان علاقه دارند که پدر و مادر واقعی خود را بشناسند و یا آنها را ملاقات کنند. اگر پدر و مادر آنها را نمیشناسید یا از آنها اطلاعی ندارید داستانی غیرواقعی تعریف نکنید. یا از پدر و مادر واقعی آنها به طور غیر واقعی تعریف و یا بدگویی نکنید. چون همانطور که گفته شد فرزند شما ممکن است پس از مدتی والدین واقعی خود را ملاقات کند و حقیقت را دریابد؛ در این میان اطلاعات غیرواقعی که شما به او دادید او را نسبت به شما بیاعتماد میکند. اما توجه داشته باشید که متناسب با سن و ظرفیت او داستان واقعی زندگیش را تعریف کنید. به او بگویید میتوانید در پیدا کردن والدین واقعیش به او کمک کنید و به او این حق را میدهید که برای ماندن کنار شما و یا زندگی با والدین واقعیش خود تصمیم بگیرد.
طبیعی است از زمانی که واقعیت را به کودک خود میگویید تا زمانی که همه کنجکاویها و تعارضهای فرزندتان پایان پیدا کند، مدتی بین چند ماه تا یک سال طول بکشد. حتی امکان دارد فرزندخوانده شما مدت کوتاهی موقتا علائم افسردگی و انزوا را از خود نشان دهد. نگران نباشید و رفتار خود را در مسائل روزمره مانند محبتی که به او داشتید و مسئولیتهایی که برای او در نظر میگیرید نسبت به پیش از گفتن حقیقت تغییر ندهید. محبت بیش از اندازه و کم کردن مسئولیتهای او در خانه ممکن است برای او مصنوعی به نظر برسد و نسبت به این رفتار شما حساس باشد.
چون فرزند شما در این سن مشغول تحصیل در مدرسه است و ممکن است گفتن واقعیت به او، باعث عدم تمرکز در درسهایش شود؛ پس سعی کنید زمان بیان کردن واقعیت به او همراه با تمام شدن امتحانات و اوایل تابستان باشد تا پس از چند ماه و گذشت درگیریهای ذهنی، آسیب کمتری به درس و تحصیل او وارد شود. توصیه میکنیم برای گفتن این مسئله حتما از یک متخصص باتجربه مانند روانشناس و یا مشاور خانواده کمک بگیرید.
برای دریافت مشاوره در زمینه بهترین زمان برای گفتن واقعیت به فرزندخوانده می توانید با مشاوران مرکز مشاوره روانشناسی حامی هنر زندگی از طریق تلفن ثابت از کل کشور با شماره 9099075228 و از تهران با شماره 9092305265 تماس بگیرید.
مرکز مشاوره روانشناسی تلفنی خانواده هنر زندگی با بهره مندی از کادر مجرب خدمات خود در زمینه مشاوره تلفنی خانواده با موضوعاتی شامل مشاوره تلفنی خانواده با موضوع مشاوره پیش از ازدواج، مشاوره تلفنی خانواده با موضوع مشاوره دوستی دختر و پسر، مشاوره تلفنی خانواده با موضوع مشاوره دوستیهای پیش از ازدواج، مشاوره تلفنی خانواده با موضوع مشاوره دوران نامزدی، مشاوره تلفنی خانواده با موضوع مشاوره اعتیاد، مشاوره تلفنی خانواده با موضوع مشاوره همسریابی مشاوره خانواده تلفنی با موضوع مشاوره ازدواج، مشاوره تلفنی خانواده با موضوع مشاوره قبل از ازدواج، مشاوره تلفنی خانواده با موضوع مشاوره زندگی مشترک، مشاوره تلفنی خانواده با موضوع مشاوره جنسی